پانیذپانیذ، تا این لحظه: 16 سال و 4 ماه و 29 روز سن داره

پانیذ کوچولو

عکس پاییزی

سلام امروز بیست و سوم آبانماهه و هوا هم بارونی و خیلی تمیز و شاعرانه ست. قراره که توی مهد کودک از بچه ها عکس بندازن و ما امروز کلی صبح دنگ و فنگ داشتیم تا پانیذ خانوم رو آماده کنیم . کلی هم دیروز توی خونه ژست عکس گرفتن تمرین کرده .  اینروزها که مدیر مهد عوض شده همه جور کلاس آموزشی توی مهد گذاشتن و خلاصه نمیدونیم که میخوان از این بچه ها چی در بیارن . کلاس زبان، سفال، ارف، شطرنج، یوگا و دوباره چی بیاد خدا عالمه؟ هرکدوم رو هم که ثبت نام نمی کنم، خود پانیذ گریه میکنه که همۀ بچه ها رو بردن توی کلاس و من رو نبردن؟ خلاصه مبجور شدیم که همه رو ثبت نام کنیم. یا همه فن حریف میشه یا اینکه به کل همه رو قاطی میکنه. ...
10 مهر 1391

شمال

پارک جنگلی سی سنگان جمعه ۱۰ شهریور ۱۳۹۱ از تعطیلات تهران (اجلاس سران) استفاده کردیم و رفتیم شمال. خیلی خوب بود و خوش گذشت . پانیذ که با پسرخاله ها و دخترخاله ها حسابی بازی کرد و بهش خوش گذشت ، طوری که نمی خواست با ما  برگرده.  همیشه وقتی می خواهیم از شمال برگردیم پانیذ میگه مامان اینجا بمونیم ، میگم باید بریم خونه چون سرکار میریم ، تو مهد کودک میری و خونمون اونجاست . اونهم میگه خوب خونمون رو بیاریم اینجا من شمال رو خیلی دوست دارم. نمیدونم اگه بزرگتر بشه بازم نظرش همینه یا عوض میشه چون خودم هم خیلی دوست دارم از تهران برم و اونجا زندگی کنم ولی باید ببینیم که چی پیش میاد. دوهفته دیگه باید دوباره بریم چون عروسی خاله م...
10 شهريور 1391

تابستان 91

سلام امروز سه روزه که تابستون شروع شده ، و هوا هم بعد از چند روز خنکی حالاگرم شده و نشون میده که دیگه تابستونه. دختر گلم بزرگتر شده و کمی هم شیطون و بازیگوش. مدتی است که علاقه اش به دیدن کارتون  زیاد شده و مثل قبل که می خواستم برم بیرون دنبالم میدوید که منهم با تو بیام ، نیست. البته زیاد خوشایند نیست و باید ترتیبی بدهم که کمتر کارتون ببینه. درضمن خیلی هم رویایی . وقتی کارتونها رو می بینه ، بعد از دیدن ، نقش شخصیت همون کارتون رو پیاده می کنه . لاک پشتهای نینجا رو خیلی دوست داره ولی به نظر من کمی کارتون خشنی است و من موافق با دیدنش نیستم. چند وقته که خاله شادی هم از مهد کودک رفته و خاله فریده (مربی نوزادی) دو...
3 تير 1391

تولد در مهد کودک

دیروز توی مهد کودک برای پانیذ تولد گرفتیم. خاله شادی و بچه های گل کلاس هم دست زدند و رقصیدند. فقط جای خاله صبا خالی بود چونکه مریضه و فعلاً نمیتونه بیاد. خیلی به بچه ها خوش گذشت و پانیذ با این تولد بیشتر از قبلی لذت برد ، چونکه با دوستاش بود و درکنار بچه ها خیلی بهش خوش گذشت. منهم رفتم و در این جشن شرکت کردم و واقعاً لذت بردم. بچه ها خیلی نازند و وقتی که اونها رو در کنار هم  می بینی که چطوری به حرف مربی گوش میدن و با هم بازی می کنند خیلی دوست داشتنی تر به نظر  می رسند. عکس دخترای گل   اینم عکس پسرای گل   ...
18 آذر 1390